شرکت کلاهبردار

حالم بده ...

در حدی که به خودکشی هم فکر میکنم ..

دلم میخواد خودمو نیست و نابود کنم ...

دلم میخواد نباشم ....

واقعا اگر لچه هام نبودن..

اگر نبودن منم الان نبودم...

من آدم ضعیفی  ام ...

ضعیفم که زورم به کسی نمیرسه و میام اینجا خودمو خالی میکنم ...

بعد طرفو ویبیم و با لبخند باهاش حرف میزنم ...

یه شرکتی سرمایه گذاری کردیم ...

تمام پس انداز و طلاهامو ، دارو ندارمو ، قرض کردم و  دادم ....

چند میلیون که با بدبختی جمع کرده بودم ....

چقدر من خرم ...

همش تو رویا زندگی میکنم ...

دلم میخواست پرواز کنم ...

سراب ...

خیال واهی ...

پول خودم به درک ...

قرض مردمو چطوری بدم خدایا 

کمکم کن 

هستی اصلا ؟

یا اونم خیاله 

توهمه 


دلم میخواد گریه کنم